ایستگاه سربازی SoldiersStation

ساخت وبلاگ
اولین سیگاردرجبهه یا شهید راه سیگار، خاطره ای از بابک فتحی یه سرباز داشتیم از مشکین شهر اعزام شده بود ، سیگاری بود در حد تیم ملی . هروقت هدایای مردمی ،  می رسید ایشون اولین کسی بود که کنار ماشین پرسه  میزد تا  به قول خودش چندتا کارتن سیگار بگیره  تو عملیات والفجر 10 (اسفند66)   بود  گفت : بابک منو دریاب گفتم : نه خسته گفت :  دشمنت خسته  ، بخدا  خسته نیستم اما  دلم لک زده واسه یه سیگار گفتم : خطه مقد مو سیگار؟ گفت : اعصاب پعصاب ندارم قصد قربت کن و دریاب خدا شاهده فقط به قصد پیداکردن سیگار با ترس و لرز رفتم سراغ  تانک عراقی که جامونده بود. البته ترسم از این بود که شاید مین توش کار گذاشته باشن و من شهید راه سیگار بشم ! چون گاهی وقتها مین میذاشتن تو تانک  بعد با بند به دریچه تانک وصل می کردن تا به محض باز شدن دریچه ،  بنده کشدیه بشه و مینها منفحر بشن ولی من توکلت وعلی الله رفتم  داخل تانک و از شانس  بد که شهید نشدم اتفاقاً  چندتا بسته ی سیگار از جمله سیگار بغداد  ،  وینستون و سیگار برگ تو تانک عراقی ها پیدا کردم و آوردم. گفتم : بیا علی قلی ،  اینم امدادهای غیبی گفت : مسخره نکن این منم که باید درک کنم نه تو من دارم از بی سیگاری می میرم ، بعد تو داری طعنه می زنی سیگارها را به شوخی ریختم جلوش و گفتم اینا رو بکش اگه نه همه رامی برم  آتیش میزنم خندید و گفت :  ان الله مع الصابرین ایستگاه سربازی SoldiersStation ...
ما را در سایت ایستگاه سربازی SoldiersStation دنبال می کنید

برچسب : سیگاردرجبهه, نویسنده : karimivardanjania بازدید : 229 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 13:21

 بند پوتین وآشتی کنان در کرمان  خاطره ای از نریمان اسلامی فارسانی 22 نفربودیم که بایک مینی بوس  از گروهان ژاندارمری فارسان به مرکز آموزش 05 کرمان (سر آسیاب ) اعزام شدیم.  ماموری که همراهمون بود با راننده دست به یکی کرده بودند تا نگن اعزام کرمانه ،  و طوری وانمود کردند که همه ی ما  فکر کنیم باید بریم  اصفهان خدمت کنیم اما وقتی ازاصفهان  زدیم بیرون نزدیک  شهرکوهپایه ماشین نگه داشت تا بچه ها پیاده شدن برای هوا خوری و . . . راننده مون که فردی به نام سالار واتفاقاً  فارسونی هم  بود ،  به سربازه گفته بود که  به ما نگو اعزام کرمانه اما بالاخره از رو دفترچه ها و لیست اعزام  که دست مامور بود همه فهمیدن که اعزام کجاست (05 کرمان) 2 نفر تو همون کوهپایه فرار کردند. سربازه خیلی ناراحت شد گفت بخدا برا من مسئولیت داره شما که می خواستید فرار کنید اصلاً چرا اعزام شدید ،  منم یه سربازم هرکی می خواد فرار کنه بره تو مرکز آموزش بعد فرار کنه تا واسه منم بد نشه . اما مثل این که این حرفها به مزاج بعضی ها خوش نیومد و3 نفرهم دم مرکز آموزش کرمان  فرار کردند. یه چند نفرم بعد که پذیرش شدن ولباس گرفتن فرار کردن  و نهایتا ما 12 نفربودیم که ایستادیم وخدمت کردیم .  اما اصل مطلب   افرادی که تاکنون رفتن سربازی می دانند ،  تو سربازی از لباس  وکلاه گرفته تا وسایل تخت و پتوو خلاصه همه چیز یک رنگ  و یک فرمه ، ایستگاه سربازی SoldiersStation ...
ما را در سایت ایستگاه سربازی SoldiersStation دنبال می کنید

برچسب : فارسانی, نویسنده : karimivardanjania بازدید : 207 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 13:21